

نگاهی به رمان «حافظخوانی خصوصی»
جواد لگزیان
در روزهای سخت و روزگار نامهربان همراهی حکیم و رفیقی شفیق بسی توفیق است و برای ایرانی جماعت این رفیق شاعری است به نام حافظ و اکنون داستاننویس مشهور شهر بر آن شده است که شرح این ملاقات کند. علیرضا محمودی ایرانمهر در هیات حافظ داستاننویس پس از قرنها آمده است تا بگوید حتی اگر بدترین اتفاق هم رخ داد باید دل قوی داشت و تماس با یار را غنیمت شمرد و در آماج تیرهای بلا «حافظ خوانی خصوصی» راه انداخت و جان به در برد، چرا که لِسانُالْغِیْب برای هر لحظهای اکسیری دارد و برای هر دردی دوایی. در این رمان علیرضا از سر دلتنگی به شمارهی موبایل پریسا که شش ماه پیش مُرده زنگ میزند تا فقط عکس خاص او را روی صفحهی گوشی تماشا کند ولی ناباورانه میبیند تلفن زن روشن است. آن دو در نهصد روز زندگی کنار هم، نگفتنیترین حرفهاشان را با جستجوی معانی شخصی و پنهان در بیتهای …
نگاهی به مجموعه داستان «حوالی باغ نادری»
عاشقی با جیب خالی در حوالی باغ نادری
جواد لگزیان
وقتی آدم کنار خیابان از مال دنیا فقط دوچرخه عهدبوقی داشته باشد و آچار پپچگوشتی بساط کند، آن وقت عاشق رویا دختری با لباس سفید اعیانی و دوچرخه کوهستان شود، توقع دارید چه بشود. پس آماده وقایعی دراماتیک باشید با قلم وحید حسینی ایرانی در داستان «ساندویچ آدم لای پراید و هرکولس» که جیب خالی را به رویا پیوند میزند و وحشت و خنده را با هم میآفریند.
«همین هرکولس از صدتا کورسی و کوهستان بهتر است. سی سال است ازش کار میکشم؛ از همان بچگی، وقتی هفتهشتده سالم بود و قدّم نمیرسید روی زین بنشینم. اولش مال بابا بود ولی وقتی میفرستادندم
نگاهی به «باران تابستان» اثر مارگریت دوراس
در پرتو جادوی کتاب و خاطره درخت
جواد لگزیان
«باران تابستان» روایتی شاعرانه است از یک زندگی غنی در پرتو جادوی کتاب و خاطره درخت. روایتی که یک خانواده فقیر، حاشیهنشین و پرجمعیت را به حکمت زندگی پیوند میدهد و بر بلندای درک هستی مینشاند. مارگریت دوراس در «باران تابستان» همه تصورات مدرن درباره پیشرفت و خوشبختی را به کناری مینهد و قهرمان خود ارنستو را که تنها با دانش خواندن خودآموخته در پرتو کتابها پیش میرود را میستاید و برمیکشد. ارنستو قهرمان دوراس در این اثر با معرفتی که ریشه در ژرفای وجودش دارد چارچوب مدرن را نمیپذیرد، مدرسه را ترک میکند، آزادانه در هستی پرسه میزند و به سوی رهایی میرود…
درباره فیلمنامه بازگشت
پیوند همسایگی: قابلتحملتر کردن زندگی
جواد لگزیان
بازگشت فیلمی ساخته کارگردان مشهور اسپانیایی، پدرو آلمودوار است که در سال ۲۰۰۶ اکران شد و در همان سال جایزه فیلمنامه و بازیگری نقش اول از جشنواره کن را از آن خود کرد. پدرو آلمودوار در این فیلم به لامانچا روستای کودکیاش رجعت میکند و با انبوهی از گذشته درسآموز به مادرید بازمیگردد. بازگشت را باید حکایتی از همین حضور و غیبت دانست در فضایی مهآلود در فرصتی بس کوتاه. اکنون انتشار فیلمنامه بازگشت تجربه ورق زدن فیلم و نگاهی دوباره به لحظات ناب آن را گردآورده است که نباید از دست داد.
«همین هرکولس از صدتا کورسی و کوهستان بهتر است. سی سال است ازش کار میکشم؛ از همان بچگی، وقتی هفتهشتده سالم بود و قدّم نمیرسید روی زین بنشینم. اولش مال بابا بود ولی وقتی میفرستادندم
مروری بر «گیلگمش: کهنترین حماسهی بشری»
دوستی راهی به جاودانگی است
جواد لگزیان
در آن روزگاران قدیم که هنوز خورشید دوستی بر آسمان جریان داشت، بر الواح گلی افسانهای به یاد ماندنی نقش بست که تا آدمی هست در ستایش دوستی بگوید که چون جاودانگی زیباست.
کتاب «گیلگمش: کهنترین حماسهی بشری» ترجمهای است از این الواح گلی به فارسی که خواننده را به ژرفای صحرا و دریا میبرد تا حماسه مردی را بخواند که در جستجوی جاودانگی تا پایان جهان رفت و عجیب که گیاه جاودانگی یافت اما کامی برنگرفت و بر خاک افتاد با این همه او در دنیای افسانهها درخت دوستی کاشت و از دوستی راهی به جاودانگی یافت.
درباره کتاب «ماهی مترجم؛ ترجمه و معنای همه چیز»
ترجمه یعنی حیات اجتماعی
جواد لگزیان
ما در آن یتیمخانه گمنام همراه الیورتوئیست تقاضای غذای بیشتری کردیم، کنار راسکولنیکف در کوچه پسکوچههای سن پترزبورگ به دنبال معاش و رستگاری پرسه زدیم و در اقیانوس خروشان با نهنگ بحر به جدال برخاستیم، همه این لحظات ناب اما مدیون کسانی است که رنج ترجمه را بر خود هموار کردند و ما را با فرهنگ و زبانی دیگر آشنایی دادند و تفکر آموختند.
«همین هرکولس از صدتا کورسی و کوهستان بهتر است. سی سال است ازش کار میکشم؛ از همان بچگی، وقتی هفتهشتده سالم بود و قدّم نمیرسید روی زین بنشینم. اولش مال بابا بود ولی وقتی میفرستادندم. کتاب «ماهی مترجم؛ ترجمه و معنای همه چیز» نوشته دیوید بلوس استاد ادبیات فرانسه …