فرهنگ
نتوانستیم از وجه معنوی و فرهنگی مشهد به خوبی استفاده کنیم

نایب رئیس شورای اسلامی شهر مشهد پیرامون فعالیت فرهنگی در پایتخت معنوی ایران در گفت و گوبا بارثاوا
نتوانستیم از وجه معنوی و فرهنگی مشهد به خوبی استفاده کنیم
سروش مظفر مقدم/ به مناسبت یک ساله شدن ماهنامه «بارثاوا» و انتشار سال نامه سال ۹۷ این ماهنامه گفتوگویی داشتیم با حمیدرضا موحدیزاده نایب رئیس شورای اسلامی شهر مشهد که از چهره های فرهنگی، صاحب ایده و آشنا به این حوزه است. فرهنگ درکلان شهر مشهد در همه ابعادش باعث شد دوبار به دیدار بشنیم و از هر دری بگوییم. یکبار به میزبانی بارثاوا و بار دیگر در دفتر ایشان در شورای شهر. آنچه میخوانید گفتوگو با این چهره فرهنگی و عضو کمیسیون فرهنگی شورای شهر مشهد است.
• مدتی است که در ساختارهای فرهنگی زیرمجموعه شورای شهر و شهرداری بحث رواج و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی مطرح شده که پیش از این مغفول مانده بود. میخواهم ابتدا بگویید در این باره چه نظری دارید و سپس به شکل سازمانی تا کنون چه کارهای انجام شده و چه راهبردهایی در این باره برای آینده وجود دارد؟
«مازلو» در رابطه با سلسله مراتب نیازهای انسان نظریهای دارد که در آن تأکید میکند اولین نیازهای انسان نیازهای فیزیولوژی آنهاست و به آب و غذا و پوشاک و مسکن اشاره میکند. وقتی این نیازها تأمین میشود انسانها سعی میکنند خود را ارتقا بدهند و فراتر از آب و نان و غذا طلب میکنند. در گام بعدی مازلو میگوید شما نیاز به امنیت خاطر دارید و سعی میکنید که به نیازهای اجتماعی بپردازید. به این معنا که انسانها حس میکنند به جامعه تعلق دارند و جامعه آنها را پذیرفته و آنها تأثیرگذاری خودشان را در روند جریان مسائل اجتماعی دارند. مازلو میگوید وقتی نیازهای اولیه پاسخ داده شد نیازهای اجتماعی مطرح میشود. آنجا مردم دوست دارند کتاب بخوانند. او میگوید اگر مردم در نیازهای اولیه مشکل داشته باشند میلی به مطالعه پیدا نمیکنند چون آن نیازها پایه است؛ اما وقتی نیازهای انسان تأمین شد حتی از نیازهای اجتماعی هم فراتر رفته و به منزلت اجتماعی و جایگاه خاص در جامعه فکر میکند و در مرحله بعدی به خودشکوفایی و خودباوری میرسد. در واقع، زمانی که رفتارهای انسان درونی شود تبدیل به فرهنگ میشود و فرهنگ یک رفتار درونی شده در انسانها است. مثلا ما میگوییم فرهنگ شهرنشینی یا فرهنگ ترافیکی یا فرهنگ پرداخت عوارض و نظم اجتماعی و… و این به معنای ریشهدار شدن آن رفتارها است. البته این رفتارها خودبه خود درونی نمیشوند و باید این پلههای نیازها به مراتب تأمین شود. جامعهای که مشکل نان و مسکن داشته باشد، کتابخوانی برای آن معنایی پیدا نمیکند.
• سیاستهای فرهنگی جریان اصلاحطلب با توجه به آنچه قبلا دیدیم باعث رشد فرهنگی در بینش مردم شده است، فکر میکنید در دوره کنونی این نیاز به مطالعه در بین عموم مردم میتواند در میان مدت اتفاق افتد؟
یکی از شعارهای راهبردی شورای پنجم شهر در دوره قبل از انتخابات تا کنون وجه فرهنگی بوده که وجه غالبی هم داشته است. ما بر این باوریم که اگر بخواهیم به توسعه برسیم، پیشنیاز آن فرهنگ است و این فرهنگ به معنای عام مورد نظر است. باید بستری ایجاد شود که همه احساس وجود و نقش کنند و مشارکت کنند و احساس کنند میتوانند آن را بشناسند و به حق خودشان برسند. من فکر میکنم این فضا تا حدودی تغییر کرده است و در حال حاضر کسانی در عرصههای فرهنگی فعال هستند که پیش از این به این شکل فعال نبودهاند. شاید این حرکت کُند به نظر برسد اما شرایط زمان ما این است. ما فراموش نکردیم که چه به مردم گفتهایم. ما قول تغییر دادهایم و از لحاظ حرمت و احترام و امنیت و از همه مهمتر امید آنها به آینده به آنها قولهایی دادهایم که روی آن ایستادهایم.
• گفته میشود آگاهی مترادف آزادی است و زمانی که جامعهای آگاه به حقوق خودش شود میتواند از قید برخی سنتهای کهنه رها شود و بتواند یک شهروند مسئول و مکلف نسبت به نهادهای اجتماعی شود و نوعی آگاهی در او نسبت به مسئولیتها و حقوقش ایجاد شود. فکر میکنید رشد کتابخوانی و مطالعه چه تأثیری در این شناسایی حقوق و حرکت به سمت نوعی از آزادی در جامعه دارد؟
بر این باورم که عنصر آگاهی در بحث آزادیها و حقوق انسانی تعیین کننده است. به تعبیری آگاهی پیشنیاز آزادی و اختیاری که انسان دارد. شما وقتی با حقوقتان آشنا باشید یاد میگیرید که چگونه آن را دنبال کنید. افرادی که آگاهی به حقوق خودشان دارند به راحتی تسلیم فشارهای حاشیهای زندگی نمیشوند و اگر جایی بخواهند به آنها زور بگویند، قبول نمیکنند و راه مقاومت را میشناسند چون به این آگاهی دارند که قانون چه اختیاراتی به آنها داده است. شعاری را قبلا به ما میگفتند که آیا حق دادنی است یا گرفتنی؟ مطالعه بیشتری که شد متوجه شدند در واقع حق نه دادنی و نه گرفتنی است، بلکه حق یادگرفتنی است، وقتی شما یاد بگیرید که حق چیست راه احقاق آن را هم یاد میگیرید. کسی که قانون را بشناسد خیلی راحتتر به حق خودش میرسد و اینجا اهمیت آگاهی بیشتر میشود. به نظرم هر چه مردم بیشتر مطالعه داشته باشند و حتی بنویسند در شناسایی حقوقشان موفقتر خواهند بود. حتی به نظرم باید نوشتن را هم تمرین کنیم و یاد بگیریم. مشهور است که گفته میشود ملتی که مطالعه ندارد محکوم است تاریخ را دوباره تکرار کند. پس این میتواند به مردم آگاهی دهد تا قدرت انتخاب خود را افزایش دهند.
• شما هم پیش از انقلاب و هم پس از آن فضای شهر مشهد را درک کردهاید و همیشه فردی بودید که سیاست را از دریچه فرهنگ میبیند. در مشهد پیش از انقلاب شعرا و نویسندگان نشریات و فصلنامههایی منتشر میکردند که تا دهه ۷۰ هم ادامه داشت. به نظر شما چرا در این ۲۵ سال گذشته ما یک جریان فرهنگی پایدار نداشتیم و نوعی سکوت مشهد را فرا گرفته است؟
من قبل از اینکه به بررسی دلایل بپردازم میخواهم مقدمه کوتاهی در این باره بگویم. مدتی است بحث مشهد به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام مطرح است و از قدیم هم که به عنوان پایتخت معنوی ایران شناخته شده بود؛ اما وقتی مطالعه کردند و دیدند فردوسی به عنوان چهرهای نامدار و جهانی، اهل توس و خراسان است و شاهنامهای که هزار سال قبل به کتابت درآمده تا امروز حرفی برای ما دارد و زبان فارسی مدیون این شاعر است، گفتند مشهد هم پایتخت معنوی و هم پایتخت فرهنگی است؛ اما ما نه توانستهایم از وجه معنوی به خوبی استفاده کنیم و نه از وجه فرهنگی آن. شاید به این دلیل است که ما هدفی را شناسایی میکنیم اما راه رسیدن به این هدف را مشخص نمیکنیم. چون مطالعه نمیکنیم و نمیدانیم از چه طریقی و با چه لوازم و ابزاری باید این کار را انجام داد. یک راه آن این است که اهالی فرهنگ و نویسندگان و روزنامهنگاران و جوانان خوشذوق که باید به آنها امکانات و امنیت داد تا بستر برای حضور آنها فراهم شود، پا در میدان بگذارند. دوم اینکه باید اراده کرد و عزمی داشت که آیا میخواهیم واقعا پایتخت فرهنگی جهان اسلام باشیم یا خیر. اینکه گفته میشود «خواستن توانستن است» حلقه گمشدهای دارد و آن دانستن راه و روش رسیدن به خواستهها است.
در مورد مشهد باید بگویم ما در راه رسیدن به هدفمان به عنوان مشهد پایتخت فرهنگی جهان اسلام، با هم اجماع نظر نداریم و حتی خیلی جاها اختلاف داریم. تجربههایی در کشورهای دیگر موجود است که موفق بوده است. البته منظورم این نیست که تجربههای موفق دنیا موبهمو اجرایی شود، بلکه باید آنها را با فرهنگ محلی و بومی و ارزشها و هنجارهای خودمان انطباق دهیم و سپس آن را به قانونی الزامآور تبدیل کنیم که پاسخی به نیازهای جامعه باشد. ما متأسفانه لوازم دستیابی به هدف معنوی و فرهنگی شدن مشهد را یا نمیشناسیم یا از آن فاصله گرفتیم و دچار تناقضهایی شدیم که آنها انرژی ما را میگیرد. در درجه اول باید حرمت و احترام هنرمندان و فرهنگپروران جامعه را حفظ کنیم؛ هنرمندان و اهل فرهنگ باید احساس شخصیت کنند. اگر کسی پیدا شود و به آنها بیاحترامی کند آنها عمل متقابل انجام نمیدهند، یا در خودشان فرو میروند و یا از این شهر میروند و با رفتنشان سرمایههای اجتماعی این شهر از دست میرود.
• شورای شهر امروز به عنوان یک نهاد مرجع تصمیمگیرنده چه برنامههایی برای تقویت بنیه فرهنگی مشهد دارد. آیا با رویکردی جدید یا تعریفی دوباره از جامعه هنری و فرهنگی مشهد آغاز کرده است؟
قبل از حضور در شورای شهر برنامهای را منتشر کردیم و در اختیار افکار عمومی قرار دادیم. شاید همین برنامه از وجوه متمایز نمایندگان لیست «امید» در مشهد بود. بر اساس این برنامه حرکت از وضع موجود به سمت وضع مطلوب ترسیم شده بود. برای این منظور ما کمیسیون فرهنگی را با کارکردهایی جدید ایجاد کردیم. اولا کارگروههایی را در ذیل کمیسیونها تعریف و سپس قانونمند کردیم و ارتباطی بین آن و مرکز پژوهشهای شورای پنجم برقرار شد. به این معنا که در دل این کارگروهها دو عضو از متولیان خود شهرداری را قرار دادیم و دو نفر هم از چهرههای خارج از شهرداری آمدند تا تلفیقی را از مدلهای ذهنی توسعه فرهنگی با مدلهای اجرایی که قابلیت پیاده شدن هم داشته باشد، ایجاد کنیم.
به تازگی طرحی به کمیسیون فرهنگی آمد که در آن اولویت دادن به ورزش بانوان مطرح بود. بررسی کردیم و دیدیم که امکانات موجود در شهر برای ورزش بانوان کافی نیست. در قالب آن طرح پیشبینیهایی کردیم که اینها چه سهمی باید داشته باشند. سپس پیشبینیهایی کردیم که چه سهمی باید به بانوان تعلق گیرد. بعد شهرداری را موظف کردیم که لایحهای ارائه دهد که جایگاه بانوان را برای استفاده از ظرفیتهای شهری برای سلامت و ورزش تعیین کند. این کارگروهها در شرف تشکیل است. ما کارگروهی برای گردشگری و زیارت داریم که میخواهد تلفیقی بین شهر سیاحتی و زیارتی بوجود بیاورد. امروز نگاه یک بُعدی جواب نمیدهد و اگر بر یک بُعد سیاحت یا زیارت تأکید کنیم ممکن نیست موفق باشیم. یک کارگروه هم داریم به نام فرهنگ و هنر که استاد مجتبی قیطاقی در آن مسئولیت پذیرفته است و در این قالب سعی خواهیم کرد بسترسازی مناسبتری برای توسعه فضاهای فرهنگی در مشهد ایجاد شود. البته دو کارگروه دیگر هم هست. در واقع چهار کارگروه ذیل کمیسیون فرهنگی تشکیل شده است. کارگروه گردشگری و زیارت، فرهنگ و هنر، ارتباطات و رسانه و در نهایت کارگروه اجتماعی که بیشتر روی بحث آسیبها و حمایتهای اجتماعی کار میکند. در تدارک این هستیم که شورای شهر چه حمایتهایی را میتواند از تشکلهای اجتماعی داشته باشد. ما در حاشیه شهر و متن شهر هم مسائل اجتماعی مهمی داریم که روی آن تمرکز کردهایم. مواردی چون اعتیاد، طلاق، فرار از خانه، کارتنخوابی، بیکاری و مسائلی از این نظیر در دست بررسی است تا راهکارهایی برای کنترل، کاهش و مدیریت این مسائل بیابیم.
• جایگاه موسیقی سنتی خراسان چیست و چرا به آن توجه نشده است؟ به هر حال موسیقی یک هنر اصیل با طرفداران بسیار است.
ببنید اصلا نمی شود فرهنگ را بدون موسیقی تعریف کرد و ساخت. موسیقی اصیل بخشی از جسم انسان است. و این یستگی دارد ما چه قدر این هنر را شناختیم و درک کردیم. به نظرم افرادی که به موسیقی سوظن دارند در واقع اصلا موسیقی را نمی شناسند. شما موسیقی مرحوم حاج قربان سلیمانی اهل برسلان قوچان را بشنوید؛ چه احساسی پیدا خواهید کرد. من یک روز از ساعت ۹ صبح تا آخر شب مجذوب حرف های ایشان و صدای تار ایشان بودم. دیداری که قرار بود کم تر از دو ساعت باشد، ساعت ها ادامه پیدا کرد. موسیقی را برای پرنده ها پخش کنید ببینید چه تاثیری دارد. موسیقی اصیل خراسانی باید بسیار مورد توجه قرار گیرد. مشهد نباید شهری محزون باشد باید امید در آن جاری باشد. امید نیروی پیش برنده جامعه است و باید به آن توجه داشت. موسیقی می تواند امید ایجاد کند و قطعا شورای شهر به این موضوع اهتمام دارد.
*مشهد در چه گزینه هایی می تواند برند باشد و چه زیر ساخت هایی در گستره مشهد با نگاه ملی و بین المللی باید توسط مسولین ایجاد شود؟
ما ابتدا باید رویکردمان را نسبت به این شهر مذهبی ، تاریخی و فرهنگی تغییر دهیم، نگاه یک بعدی به شهر مشهد اگر می توانست موفق باشد تا حالا باید مشکلات را حل کرده بود، ولی ما شاهد این هستیم که تعداد کثیری می آیند به شهر ما ولی نگاه ما تا کنون یک بعدی بوده و باید سعی کنیم مقداری واقع گرا هم باشیم، مردم بعد از زیارت باید چکاری انجام دهند؟ باید یک مراکزی اینها را جذب خودش کند.
شهر ما می تواند با توجه به موقعیت جغرافیایی یک شهر تجاری باشد ، چون ما با آسیای میانه در مرز سرخس با عشق آباد و افغانستان دروازه های مهمی برای ورود به آسیای میانه داریم. خود مشهد می تواند مرکزی باشد برای تبادلات و مبادلات که قبل از هر چیز باید بستر آن فراهم شود. ما علاوه بر بعد تجاری یک شهر فرهنگی هم هستیم .
سالها پیش مقام معظم رهبری بازیدی داشتند از مقبره فردوسی و یادداشتی در آنجا گذاشتند و گلایه کردند که چرا مسولین غافل شده اند از این ظرفیت بزرگ. ما اگر بتوانیم مجموعه فرهنگی توس را با کمک بخش خصوصی و علاقمندان به سرمایه گذاری حمایت کنیم و جاذبه های سرمایه گذاری در این خصوص بوجود بیاوریم اتفاق خوبی خواهد افتاد.
سرمایه به تعبیری مثل درختی پر از گنجشک است که اگر با سنگ گنجشکی را بزنید بقیه گنجشک ها هم خواهند پرید، سرمایه گذاری هم مثل همین درخت پر از گنحشک است که شاید یک وقت هایی بعضی از دوستان احساس کنند تکلیفی دارند و باید مخالفت یا موافقت کنند که اگر به شکل مدنی باشد مشکلی ایجاد نمیکند، اما اگر سنگی برداشتند و یک گنجشک را زدند باید بدانند بقیه گنجشک ها هم فرار می کنند و شما مشاهده می کنید هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و مشکلات روز به روز بیشتر می شود. باید یک کاری انجام دهیم که منافع همه ما در آن باشد.
پویایی زمانی اتفاق می افتد که اصولگراها هم بر روی شورایی که اصلاح طلبان در آن حضور دارند نظارت بکنند. و ما مراقبت کنیم از یکدیگر. برای پیشرفت شهر که ما با یکدیگر اختلاف نظر نداریم ولی باید یک مقداری دیدگاه هایمان را توسعه بدهیم.
ابتدا ذهن انسان باید توسعه پیدا کند که بدبینی اش را به تحولات ، سرمایه گذاری، مشارکت مردم، برطرف کند.چون شما اگر سوء ظن داشته باشید نمی توانید مسائل را تفکیک کنید. باید یک نظام قانونمندی باشد که هرکسی که سرمایه و تفکر نوعی دارد احساس کند که از آن استقبال شده و در داخل شهر ما جایگاهی دارد.
این باور را پرورش دهیم که مشهد متعلق به همه مشهدی ها است. تکنولوژی محصول توسعه منابع انسانی است والا قبل از منابع انسانی که تکنولوژی وجود نداشته است. این مخلوق انسان توسعه یافته است.
پس اول باید به منابع انسانی تان بها دهید که احساس ارزش بکند. چون غیر از این هیچ اتفاق مثبتی در جامعه نمی تواند رخ دهد. محور سازمان و سرمایه اجتماعی ما منابع انسانی هستند .
ضمن این که لازم است شهرمان را از لحاظ فرهنگی با نشاط تر کنیم. اگر نشاط لازم نبود خداوند آنرا در وجود ما به ودیعه نمی گذاشت. شما وقتی نشاط و روحیه مثبت دارید عزم و اراده تان برای کار و غلبه بر موانع زندگی فردی و اجتماعی افزایش می یابد و زمانی که منزوی و افسرده شوید این انرژی ها بجای اینکه تبدیل به اینرسی شود تجزیه شده و قدرت سازندگی اش را از دست می دهد.
بنابراین ما باید فضای نشاط و نیازهای فرهنگی شهروندان را هم در نظر بگیریم، در این عصر تکنولوژی و تلگرام و اینترنت نمی شود دیوارکشی کرد. اگر ما به آنها اجازه ی ورود و ظهور ندادیم ممکن است زیر زمینی و مخفی شده و ما دیگر ندانیم چه اتفاقی در حال وقوع است.
موسیقی های زیر زمینی مگر چگونه شکل می گیرد؟ زمانی که شما شرایط بروز این موسیقی حلال، قانونی و چیزی که در حال حاضر نزدیک چهل سال در کشور جمهوری اسلامی ایران اجرا شده و تلویزیون هم پخش می کند فراهم نمی کنید؟ چرا مشهد باید شبیه جزیره ای باشد که قوانین خاص خودش را دارد؟ خب این مردم دلسرد می شوند نسبت به آینده شهر. افرادی هم که می خواهند برای تفریح ، زیارت، سیاحت و سرمایه گذاری به این شهر بیایند وقتی سختگیری ها را مشاهده می کنند، یا مسائلی مطرح می شود که بجای دلگرمی دلسردی بوجود می آورد منصرف می شوند.
اگر صورت مسئله را پاک کنیم که این موضوع هیچوقت حل نشده و همیشه مخفی خواهد ماند و از جاهای دیگری سر در خواهد آورد. بسیاری از این نا بهنجاری ها و نابسامانی ها و مسائل اجتماعی و بزهکاری ها درست است که بخشی از آن حاصل اقتصادی است ولی یک بخشی از آن حاصل مسائل فرهنگی است.
• همان طور که میدانید مجله «بارثاوا» یک ساله شده است. میخواستم نظرتان را درباره کلیت این نشریه بدانم. نظرتان در مورد این نشریه چیست؟
گاهی که این مجله در اختیارم قرار میگرفت، برداشتم این بود جوانهایی که این مجله را راهانداختهاند در درجه اول باید از یک ذوق و شوق هنرمندانهای برخوردار باشند تا محصول آنها این مجله شود. حتما و حتما جوانهای خوشذوق و با استعدادی باید در آن حضور داشته باشند که با حداقل امکانات فعالیت کنند. خوشبختانه این مجله امروز راه خودش را باز کرده است و یک ویژگی دیگر که این مجله را نگه داشته است، مخاطب شناسی درست آن است چون چهرههایی را انتخاب میکند که مورد توجه مردم هستند. ایدههای خلاقانه، معرفی هنرمندانی که شاید مردم آنها را نمیشناختند و ارائه افکار نو و جدید به نظرم در این نشریه به خوبی مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر مخاطبین شما مخاطبینی هستند که به داشتن چنین مجلاتی احساس نیاز میکنند. چیز دیگری که جلب توجه کرده و من به آن حساس شدم طرح جلدهایی است که انتخاب میشود؛ تصاویری که در آن نوگرایی و ایدههای جدیدی موج میزند و پیامی دارد به اینکه این مجله میتواند بین ارزشهایی که جامعه سنتی ما هنوز به آن پایبند است و ارزشهای دنیای جدید رابطهای دوستانه برقرار کند.
«بارثاوا» در واقع پیوندی میان سنت و تجدد برقرار کرده است. امروز در این فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی همه مردم دنیا در یک لحظه با هم ارتباط برقرار میکنند و این امواج همه جا حضور دارد و مقابله کردن یا پاک کردن صورت مسئله دردی از جامعه دوا نمیکند. زمانهایی به خاطر داریم که حتی با ویدئو هم مخالفتهایی بود اما بعدها دیدیم که وقتی فرهنگ استفادهی درست آموزش داده شد، اغلب مردم دوست داشتند به درستی از آن استفاده کنند.
به نظرم «بارثاوا» این پیام را دارد و آن برقرار کردن ارتباطی میان سنت و تجدد است. به عنوان مثال «احترام به بزرگترها» همین امروز هم موضوعیت خودش را حفظ کرده است. در قدیم کار تا حدودی آمرانه بوده اما این برخوردها امروز جواب نمیدهد. قرآن کریم آیهای دارد که میگوید بشارت بده به بندگان من و کسانی که من را باور دارند، که آنها اول گوش میدهند به سخنهای مختلف «فبشر عباد الذین یستمعون القول»، و سپس بهترین را برمیگزینند. قرآن هم میگوید به قولهای مختلف گوش دهید و بعد انتخاب احسن را انجام دهید. گاهی من با خودم میگویم اگر این علمای تراز اول ما شهامت داشته باشند باید بگویند این آیه در قرآن، آیه آزادی است. وقتی میگوییم گوش بدهید پس باید گویندگان آزاد باشند که بگویند.
در نهایت با توجه به انگیزه و انرژی خوبی که در تحریریه این مجله وزین میبینم آرزو دارم که در کار خودتان موفق باشید.
• حضور شما در به عنوان یک چهره فرهنگی و با ایمان در شورای شهر مشهد برای ما دلگرمی است. ممنون از اینکه در این گفتوگوی صمیمانه شرکت کردید.
شاید دوست داشته باشید

شماره نوروزی مجله بارثاوا منتشر شد

شماره دوم فصلنامه بارثاوا منتشر شد

دوره جدید مجله بارثاوا منتشر شد

مهمترین اولویت شهر مشهد آشتی کردن هنرمندان با شهر است

بازگشت قیصر…

روایت رابرت دنیرو از چند دهه رفاقت و رقابت با آل پاچینو

هوشنگ ابتهاج؛ مخاطب عاشقانههای شما کیست؟

فوتبال علیه دشمن با صدای عادل فردوسیپور

ارکستر دختر پسران تبریزی، مجنون تو از انوشیروان روحانی
