همیشه به علی حاتمی همان حسی را داشتم که نسبت به غزاله علیزاده داشتم. حس میکردم موجود خلاق فوقالعادهای است که «نشده».
بعضی وقتها سر به سرش میگذاشتم و میگفتم علی تو در اصل عاشق این اکسسواری و فقط به این فکر میکنی که اکسسواری را که دوست داری را چهطوری میتوانی نشان دهی، و بعد یک قصه هم لابهلای آن میچینی! این حس من بود نسبت به آدمی که تک بود. علی حاتمی دوتا نبود. من فکر میکردم این آدم منحصربه فرد جای پرواز عمدهتری دارد. او به نثر فوقالعاده و جذاب قاجاریای مینوشت که در عینحال جعلی بود! نثری که علی حاتمی در دهان بازیگرانش میگذاشت در گفتار دورهی #قاجار واقعا وجود نداشت.
علی حاتمی شعور فراوانی در نوشتن داشت که مثلا در «سوتهدلان»، اما علی با این نبوغ سرسری برخورد کرد. فکر میکرد همین که این قریحه را دارد، این نثر را دارد و آدمها را و دورهی تاریخی مربوط به کارش را خوب میشناسد کافیست.
علی حاتمی به جای اینکه گستره را از آن خود بکند خودش از آن گستره شد. کارگزار یک دوران شد. خیلی جا داشت که بهتر بشود. حیف.
● آیدین آغداشلو