سخنرانیهای مراسم فارغالتحصیلی معمولاً متنهایی الهامبخش هستند. چیزی شبیه متن معروف «کرم ضد آفتاب بمالید»، سخنرانی کورت ونهگات، نویسندۀ معروف و صاحب رمانهایی مثل «سلاخخانه شماره۵» و «گهواره گربه»، در مراسم فارغالتحصیلان MIT در سال ۱۹۹۷:
اگر میخواستم برای آینده شما فقط یک نصیحت بکنم، مالیدن کرم ضد آفتاب را توصیه میکردم. آثار مفید و درازمدت کرم ضدآفتاب توسط دانشمندان ثابت شده است، درحالیکه سایر نصایحی که من امروز مطرح میکنم، هیچ پایه و اساس قابل اعتمادی جز تجربههای پر پیچ و خم زندگی شخصیام ندارند.
اما به هر حال، نصایحم را خدمتتان عرض میکنم:
✔️ قدر نیرو و زیبایی جوانیتان را بدانید، البته اگر هم ندانستید، مهم نیست! بههرحال، روزی قدر نیرو و زیبایی جوانیتان را خواهید دانست. زمانی که طراوت آن رو به افول بگذارد.
اما باور کنید که ۲۰ سال دیگر، به عکسهای جوانی خودتان نگاه خواهید کرد و به یاد میآورید چه امکاناتی در اختیارتان بوده و چقدر فوقالعاده بودهاید.
میبینید آنطور که تصور میکردید چاق نبودهاید. میفهمید که خیلی چیزها در بهترین شرایط بوده است تا شما احساس خوب داشته باشید.
✔️ نگران آینده نباشید. اگر هم دلتان میخواهد نگران باشید. فقط این را بدانید که نگرانی همان اندازه مؤثر است که جویدن آدامس بادکنکی در حل یک مسأله ریاضی.
✔️ مشکلات اساسی زندگی شما بیتردید چیزهایی خواهند بود که هرگز به ذهنتان خطور نکردهاند: از همان نوع مشکلاتی که یک روز سهشنبه، ساعت ۴ عصر وقتی هیچ کار دیگری برای انجام ندارید، ناگهان به سراغ شما میآیند و تمام ذهن و روح شما را میگیرند.
✔️ هر روز کاری انجام دهید که شما را بترساند!
✔️ با دل دیگران بیرحم نباشید و با کسانی که با دل شما بیرحم بودهاند، سر نکنید.
✔️ عمرتان را با حسادت تلف نکنید. گاهی شما جلو هستید و گاهی عقب. مسابقه طولانی است و سرانجام، خودتان هستید که با خودتان مسابقه میدهید.
✔️ تعریفهایی را که از شما میکنند، به خاطر بسپارید.
✔️ ناسزاها و توهینها را فراموش کنید. البته اگر واقعاً میشد آنها فراموش کرد، راهش را به من هم نشان بدهید.
✔️ نامههای عاشقانۀ قدیمی را حفظ کنید.
✔️ صورتحسابهای بانکی و قبضها را دور بیاندازید.
✔️ اگر نمیدانید میخواهید با زندگیتان چه بکنید، احساس گناه نکنید. جالبترین افرادی را که در زندگیام شناختهام در ۲۲سالگی نمیدانستند میخواهند با زندگیشان چه کنند. برخی از جالبترین ۴۰سالههایی هم که میشناسم هنوز نمیدانند.
✔️ تا میتوانید کلسیم بخورید.
✔️ با زانوهایتان مهربان باشید. وقتی قدرت زانوهای خود را از دست دادید کمبودشان را به شدت حس خواهید کرد.
✔️ برخی حقایق انکارناپذیر را بپذیرید: قیمتها صعود میکنند، سیاستمداران کلک میزنند، شما هم پیر میشوید. و آن گاه که شدید، در تخیلتان به یاد میآورید که وقتی جوان بودید قیمتها مناسب بودند، سیاستمداران شریف بودند، و بچهها به بزرگترهایشان احترام میگذاشتند.
✔️ خیلی با موهایتان ور نروید وگرنه وقتی ۴۰سالتان بشود، شبیه موهای ۸۵سالهها میشود.
✔️ نخ دندان به کار ببرید.
✔️ دقت کنید که توصیههای چه کسانی را جدی میگیرید. اما بههرحال، توصیهکنندگان را تحمل کنید. نصیحت گونۀ دیگری از غم غربت است. کسی که نصیحت میکند، گذشتهها را از میان تل زبالهها بازیافت میکند، گردگیری میکند، روی زشتیها و کاستیهایش رنگ جدیدی میزند و آن را به قیمتی بالاتر از ارزش واقعیاش میفروشد.
اما با همۀ نصیحتهایی که من کردم، لطفاً به من در مورد ماجرای کرم ضد آفتاب، اعتماد کنید!”
سخنرانی هیجانانگیزی است، نه؟
شهرت این متن آن قدر هست که با یک جستجوی ساده در گوگل بتوانید نسخه کاملش را هم پیدا کنید و جالب اینجاست که یک بار روزنامهای نوشته بود ونهگات را در ایران به دو چیز میشناسیم:
رمان «سلاخخانه شماره ۵» و این سخنرانی. اما…
اما واقعیت این است که این متن زیبا و درجه یک، هیچ ربطی به ونهگات ندارد!
نویسندۀ واقعی این سخنرانی، یک روزنامهنگار «شیکاگو تریبون» به نام مری اشمیش است و سخنرانی، اصلاً سخنرانی نیست و یادداشتی در این روزنامه بوده،
با عنوان: «نصیحت برای جوانان، مانند خود جوانی، هدر میرود…».
در آن مطلب، نویسنده آورده بود که اگر من قرار بود در دانشگاه خودم استفورد، در سال ۱۹۹۷ برای فارغالتحصیلان سخنرانی کنم و توصیههایی را مطرح کنم، حتماً اینها را میگفتم…
اما در نقل مطلب در فضای اینترنت، هم دانشگاه استنفورد شد MIT و هم مری اشمیش به کورت ونهگات تغییر پیدا کرد، تا مطلب بهتر دیده شود. (درحالیکه سخنران مراسم ۱۹۹۷ در MIT، کوفی عنان دبیرکل وقتِ سازمان ملل بود.) این، یک مثال معروف از خطاها و تحریفهای رایج در فضای مجازی است.
نویسنده: محمد میرشاهی